English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6278 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continues U ادامه دادن
hold on U ادامه دادن
to follow U ادامه دادن
reopens U ادامه دادن
reopened U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
reopen U ادامه دادن
run on U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
to carry on U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
further U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
furthers U ادامه دادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
bring on U ادامه دادن
to take up U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
take up U ادامه دادن
keeps U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
keep up <idiom> U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
dashes U مسیری را ادامه دادن
to press ahead with U با زور ادامه دادن
to set on U با زور ادامه دادن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
bide U بکاری ادامه دادن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
dwell at U اتش را ادامه دادن
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
live on U بزندگی ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
resumption U ادامه
continuation line U خط ادامه
continuation U ادامه
going on U ادامه
continuance U ادامه
to run on U ادامه داشتن
discontinuation U عدم ادامه
for a continuance U برای ادامه
discontinuance U عدم ادامه
duration U مدت ادامه
discontinue U ادامه ندادن
over run U ادامه به کاردادن
continuant U ادامه دهنده
continuation card U کارت ادامه
continuable U قابل ادامه
continuative U ادامه دهنده
discontinues U ادامه ندادن
discontinuing U ادامه ندادن
continue statement U حکم ادامه
discontinued U ادامه ندادن
viability U امکان ادامه حیات
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
continuator U ادامه دهنده مستمر
sustaining U نگهدارنده ادامه دهنده
fall behind <idiom> U درمانده از ادامه راه
go head U ادامه بدهید بفرماید
detainer U حکم ادامه توقیف
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
contd U مخفف ادامه یافته
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
time in U ادامه بازی پس از توقف
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
robust U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
resume U چکیده کلام ادامه یافتن
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
give someone the green light <idiom> U اجازه ادامه به کار رادادن
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
topspin U ادامه حرکت چرخش توپ
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
resumed U چکیده کلام ادامه یافتن
resumes U چکیده کلام ادامه یافتن
go on U سخن خود را ادامه دهید
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
extrapolations U ادامه روند تعمیم دهی
resuming U چکیده کلام ادامه یافتن
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
extrapolation U ادامه روند تعمیم دهی
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
long haul <idiom> U مدت درازی بین کاری که ادامه داد
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
recoverable error U نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
heavy and light system U روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
waiting state U وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
tenant by sufference U مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
ionosphere U قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
recoveries U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
hitch and go U نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
bench check U ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
recovery U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
lock on U قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed U زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii U رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
bimestrial U هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept U نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televising U درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1A donkey was lame so the man leading him was mocked for not using him,so he rode the donkey and was told he was cruel for riding a lame donkey.
1to take a spell at whell
1Poked back
1coffee table conversation piece
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com